همیشه یکی از کارهای سخت، برام این بود که برم بازار کامپیوتر و از این فروشنده های ... بخوام که برام یک کیس اسمبل کنند. از طرفی انقدر به زور جواب آدم رو میدن که اصلا آدم می خواد بزنه تو سرشون. از طرف دیگه نصف اوقات، سر آدم کلا میره و بعدا می فهمه که دولا باهاش حساب کردن.